با حاجی رفتیم تعمیرگاه که روغن ماشین رو عوض کنیم و چرخاشو هم جابجا کنیم. تعمیرکاره نشسته بود ما رو نگاه میکرد، ما داشتیم کارا رو انجام میدادیم.
یاد اون توییته افتادم که گفته بود واسه تمیزکردن خونه کارگر گرفتیم، برگشتم خونه دیدم خانمه نشسته داره چایی و شیرینی میخوره و مامانم داره خونه رو جارو میزنه. 10| شاخه ی عشق الهی...
برچسب : نویسنده : daylight بازدید : 31